عرشیاعرشیا، تا این لحظه: 10 سال و 2 روز سن داره

عرشیااااا جووووووووووووونی نفس مامانی

فندق مامانی وشیطونی هاش

1393/8/25 23:20
نویسنده : samira
226 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسر مامانی چند روزی که نتونستم به وبت سر بزنم اخه سر خیلی شلوغ بود مادرجونی با داییی دوقلو باباجونی از تهران امده بودن دایی خیلی باهت بازی میکردن  دایی سعید برات لباسی خیلی خوشکل خریده بود که اندازتم بود الان یه هفته هست که رفتن دایی محمد که رفت قوچان سربازی وبازهم دلتنگی شروع شدخلاصه وقتی اینجا بودن خیلی خوش گذشت باهم زعفرون پاک میکردی البته من خیلی نمیتونستم کمکشون اخه شما انقدرشیطون نق نق شدی که اصن نمیذاری کاری بکنم 

انقدر بلا شدی تا میزارمت زمین شروع به غلت زدن سینه خیزکردن میکنی هر چیزی روزمین باشه میکنی تو دهنت

دوهفته هست که بهت غذا دادن شروع کردم حریربادام خیلی دوست داری niniweblog.comولی سوپ زیاد خوشت نمیاد بخوری  

هفته قبل هم من مریض شدم هم شما سرما خوردی الهی مامانی فدا بشه خیلی لاغر شدیغمگین صدات خیلی گرفته یه عالمه ناراحت شدم ترسو بابای بردیم دکتر یه کمم جوشنده بهت دادم شدی  خدارو شکر زود خوب شدی    

روز همایش حضرت علی اصغر دقیقا 6ماه شدیم باهم دیگه رفتیم همایش خیلی خوب بود .

بابای جونی کارای خونمون داره تموم میکنه ایشالا از عید به بعد کارای داخلیشو انجام میده 

راستی یه خبر خیلی خوشم تو این هفته شنیدم که خیلی هممون خوشحال شدیم niniweblog.comعمه هما بالاخر بعد این همه رفتن به دکتر حامله شد بعد 14 سال ایشالا به حق حضرت علی اصغر بچه اشو خدا نگه داره سالم به دنیا بیاد 

مامانی قربون چشمای قشنگت بشهمتنظر که انقدر شیرین کاری میکنی که من بابای خیلی ذوق میکنیم مثلا اینکه چندروز میگی ماما بابا من انقدرکیف میکنم که نگو فقط دوست داری باهت بازی کنیم اصلا نمیذاری من کاری انجام بدم ولی با این حالا خدارو خیلی شکر میکنم که یه فرشته نازی مث تو به من دادniniweblog.com

عزیز دلم من بابای خیلی دوست دارمممممممممممممممممممممممممممممممحبتمحبتمحبت

عاشقتم فندقم یه عالمه بووووووووووووووووس بوس

niniweblog.comniniweblog.com

چندتا عکسم از گل پسر مامانی وشیطونی هاش

این اولین باری که به پسرم غذا دادم 

 

 

عرشیا جونی در روز همایش حضرت علی اصغر

فندق مامانی با تیپ جدید

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)